By mistake: دستم خورد، اشتباه شد
مثال: She put salt into her coffee by mistake.
معنی: او به اشتباه نمک در قهوهاش ریخت.
honest mistake: اشتباه غیر عمدی
مثال: It may have been a genuine and honest mistake.
معنی: این ممکن است یک اشتباه غیر عمدی و صادقانه باشد.
Drop the ball: اشتباه کردن در انجام کاری
مثال: I dropped the ball after I did well on midterm exams and didn’t complete the rest of the semester.
معنی: من بعد از پایان امتحانات میان ترم خرابکاری کردم و بقیه ترم را به پایان نرساندم.
Barking up the wrong tree: اشتباه گرفتن
مثال: I think we are barking up the wrong tree.
معنی: فکر میکنم داریم جای اشتباهی را میگردیم.