در این آموزش انگلیسی مکالمه می خوایم 9 نوع ازکلمات مختلف و پرکاربرد مربوط به اسباب بازی رو به انگلیسی مرور کنیم
فرفره کاغذی / Pinwheel
فرفره چوبی / Spinning top
تیله / Marbles
عروسک / Doll
خرس عروسکی / Teddy bear
بادکنک / Baloon
تاس / Dice
مار و پله / Snakes & ladders
منچ / Ludo
toy: اسباب بازی
مثال: His favorite toy is a rubber ball.
معنی: اسباب بازی مورد علاقهی اون توپ پلاستیکی بود.
ball: توپ
مثال: He threw the ball to me, and I caught it.
معنی: او توپ را برای من پرت کرد و توپ را گرفتم.
Doll: عروسک
مثال: The little girl is playing with a doll.
معنی:اون دختر کوچولو دارد با عروسکش بازی میکند.
puzzle: پازل
مثال: it took her an hour to finish the puzzle.
معنی: او بعد از یک ساعت توانست پازل را تمام کند.