توی این آموزش میخوایم درباره اصطلاحات انگلیسی مرتبط با ناراحت بودن صحبت کنیم مثلا به چند صورت میشه “من ناراحتم” رو به انگلیسی بیان کرد.
من ناراحتم به انگلیسی
I feel blue غمگینم
I am dejected افسرده ام
I am in low spirits حال روحی خوبی ندارم
I am a little bit down یک مقدار غمگینم
I am down in the dumps بی حوصله و دمق ام
I’ve fallen into melancholy
ناراحت و نا امیدم
I’m all torn up inside.
از درون داغونم
I’m gloomy
افسرده ام
I feel heavy-hearted
قلبم سنگینه
ناراحت به انگلیسی
Upset
ناراحت
مثال: You make me upset by your actions.
معنی: شما با کارهایتان مرا ناراحت می کنید.
Uneasy
پریشان خیال، مضطرب، ناراحت
مثال: .I always feel uneasy when I get on an airplane
معنی: وقتی سوار هواپیما میشوم، همیشه احساس ناراحتی میکنم.
Fidgety
بیقرار، ناراحت، بیآرامی
مثال: .The boys get fidgety if they can’t play outside
معنی: پسرها اگر نتوانند خارج از خانه بازی کنندف ناراحت و بیقرار میشوند.
Disturbed
مضطرب، آشفته، ناراحت، پریشان حال، پریشان
مثال: .She was in a disturbed state of mind
معنی: او در وضعیت آشفته و ناراحتی قرار داشت.
Uncomfortable
ناآسوده، ناراحت، ناخوشایند
مثال: .I can’t sleep in this uncomfortable bed
معنی: نمیتوانم در این تخت ناراحت بخوابم.