Frying-pan: ماهیتابه
مثال: Swirl a little oil around the frying pan.
معنی: کمی روغن روی ماهیتابه بریزید.
Broiler: ماهیتابه، جوشاننده، پزنده، منقل
مثال: Place meat in broiler pan and spoon some marinade over it.
معنی: گوشت را داخل ماهیتابه قرار دهید و کمی چاشنی روی آن بریزید.
saucepan: قابلمه، ماهیتابه، روغندان، دیگچهی دستهدار
مثال: The water in the saucepan had all boiled away.
معنی: آب داخل ماهیتابه به جوش آمده بود.
griddle: ماهیتابه، کلوچهپز
مثال: On a large griddle, heat tablespoon oil.
معنی: یک قاشق سوپخوری روغن را در ماهیتابه حرارت دهید.