Dulcimer: سنتور
مثال:.He had no idea what a dulcimer sounded like
معنی: او هیچ ایدهای در مورد صدای سنتور نداشت.
Cembalo: سنتور، سنتور پیانویی
مثال:.Cembalo usually appears in a happy music
معنی: سنتور پیانویی معمولاً در یک موسیقی شاد ظاهر میشود.
Glockenspiel: سنتور فرنگی
مثال: .Glockenspiel is a traditional musical instrument
معنی: سنتور فرنگی یک ساز موسیقی سنتی است.
Harp: چنگ
مثال: .She played the harp beautifully
معنی: او به زیبایی چنگ مینواخت.