jostle: تنه، هل، تنه زدن
مثال: Followers of the president jostled for position in front of the TV cameras
معنی: پیروان رییس جمهور برای قرار گرفتن در جلوی دوربینهای تلویزیون تنه زدند.
push: هل دادن، فشار به جلو، فشار دادن
مثال: Shoppers pushed their grocery carts
معنی: خریداران چرخهای خرید خود را هل دادند.
shove:هل، پرتاب، تنه، هل دادن، فرو بردن
مثال: He shoved his hands into his pockets
معنی: او دستانش را درون جیبهایش فرو برد.
hustle: هل دادن، فشار دادن، تکان دادن
مثال: He was hustled away by police officers
معنی: او توسط مأموران پلیس هل داده شد.