Roller coaster: ترن هوایی
مثال: She was afraid to try the roller coaster because of her heart disease.
معنی: او به دلیل مشکل قلبیاش از اینکه ترن هوایی را امتحان کند، میترسید.
Ferris wheel: چرخ و فلک
مثال: Sally had a picture of when she was at the highest point of the ferris wheel.
معنی: سالی یک عکس از زمانی که در بلندترین نقطهی چرخ و فلک بود، داشت.
Swing ride: تاب شهربازی
مثال: John’s kid insisted on trying the swing ride.
معنی: بچهی جان به او اصرار کرد تا تاب شهربازی را امتحان کند.
Bumper car: ماشین برقی
مثال: My dad brought me to the amusement park to play with the bumper cars.
معنی: پدرم من را به شهربازی آورد تا با ماشینهای برقی بازی کنم.