battle: رزم، جنگ، مبارزه، نبرد
مثال: her son was killed in battle
معنی: پسر او در جنگ کشته شد.
fight: جنگ، نبرد، پیکار، نزاع کردن
مثال: the families of those who fought against the enemy
معنی: خانواده کسانی که با دشمن جنگیدند.
war: جنگ، رزم، محاربه، نزاع، دشمنی کردن
مثال: he served as a pilot during the war
معنی: او در طول جنگ به عنوان خلبان خدمت کرد.
warfare: جنگاوری، ستیز، جنگ، نزاع، زد و خورد
مثال: the realities of modern warfare
معنی: واقعیتهای جنگ مدرن
conflict: ستیزه، کشاکش، کشمکش، نبرد، برخورد، تعارض
مثال: the conflict between tradition and innovation
معنی: تعارض بین سنت و نوآوری