Fly: مگس
مثال: He calmly swatted a couple of flies.
معنی: او به آرامی به تعدادی مگس ضربه زد.
Ladybug: کفشدوزک
مثال: I found a ladybug in the mulberry can.
معنی: در ظرف توت، یک کفشدوزک پیداکردم.
Dragonfly: سنجاقک
مثال: A magnificent dragonfly with its iridescent wings settled on her shoulder.
معنی: یک سنجاقک بسیار زیبا با بالهای رنگارنگ روی شانهاش قرار گرفتهبود.
Bee: زنبورعسل
مثال: Tom was yelling because he was stung by a bee.
معنی: تام داشت فریاد میزد چون یک زنبور او را نیش زدهبود.